کتابی عاشقانه از زندگی یک دختر جوان
تاریخ انتشار: ۶ فروردین ۱۴۰۳ | کد خبر: ۴۰۰۱۱۱۳۸
آفتابنیوز :
ایام تعطیلات نوروزی در کنار برنامههای ویژه این ایام که بیشتر در دید و بازدید و مسافرت میگذرد، اوقات فراغتی را هم برای بسیاری فراهم میکند که یکی از گزینههای مناسب برای پر کردن بهینه این وقتهای آزاد در تعطیلات نوروزی، مطالعه است. یکی از کتاب پیشنهادی برای معالعه در این ایام، کتاب «نهمین روز از ماه نوامبر»، رمانی عاشقانه و برنده جایزه نقد کتاب رمانتیک تایمز از کالین هوور، نویسنده پرفروش نیویورک تایمز است.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
هوور در این داستان راوی زندگی دختری هجده ساله، آشنایی او با یک نویسنده و ماجراهایی است که در پی آن آشنایی رخ میدهد. اگر میخواهید از جزئیات این داستان بیشتر آگاه شوید همین قدر بدانید که کالین هوور در کتاب نهمین روز از ماه نوامبر راوی زندگی دختری هجده ساله به نام فالن است که زندگی پرآشوبی دارد. فالن مادر خود را از دست داده و با پدرش که بازیگر هالیوود است، چندان ارتباط خوبی ندارد. حدود دو سال پیش، حادثهی آتشسوزی در منزل آنها اتفاق میافتد که فالن را تا دم مرگ پیش میبرد. او از آتشسوزی، جان سالم به در برده است، اما آثار سوختگیها روی بدنش باقی ماندهاند.
فالن پدرش را مسبب سوختگیهایش میداند چرا که او، حضور فالن در خانه را فراموش کرده بود. پدر فالن مردی بیتعهد و بیبندوبار است که با مادر او بهخوبی رفتار نکرده است. نهم نوامبر است و فالن قصد دارد لسآنجلس را ترک کند و به نیویورک برود. فالن در آخرین شب اقامتش در لسآنجلس، قرار ملاقاتی در یک رستوران با پدرش میگذارد، اما حتی به همان میزان اندک نیز نمیتواند همصحبتی با پدر را تحمل کند. اینجاست که سروکلهی بن پیدا میشود. او خودش را دوستپسر فالن جا میزند. فالن در ابتدا شگفتزده و مبهوت میماند، اما بعد از مدتی، بن را در این داستانِ ساختگی همراهی میکند تا از آن شرایط غیرقابلتحمل خلاص شود.
کالین هوور، نویسنده رمان «نهمین روز از ماه نوامبر»
در بخشی از کتاب نهمین روز از ماه نوامبر میخوانیم: «دست چپم را بالا میآورم و جای زخمهایم را لمس میکنم که از سمت چپ صورتم، از بالای فکم شروع میشوند، تا پایین گردنم ادامه پیدا میکنند و زیر یقهی لباسم ناپدید میشوند، اما زیر لباسم تا انتهای سمت چپ بالاتنهام خطی امتداد دارد که تا زیر کمرم میرسد. انگشتانم را روی قسمتهایی از پوستم میکشم که اکنون شبیه چرم چروکیده است. این جای زخمها همواره به من یادآوری میکنند که آتشسوزی واقعی بوده و کابوسی نبوده که با گرفتن نیشگونی از دستم بتوانم از آن بیدار شوم. چند ماه پس از آتشسوزی، همهجای تنم باندپیچی شده بود و بیشتر جاهای بدنم را نمیتوانستم لمس کنم. حالا که سوختگیها درمان شدهاند و فقط جای زخمها باقی مانده است، همواره با وسواس لمسشان میکنم. جای زخمهایم مانند مخملِ کشیدهشده است و لمسشان همانند ظاهرشان تنفرآور؛ اما راستش دوست دارم لمسشان کنم. بیشتر وقتها ناخودآگاه انگشتانم را روی گردن و بازویم بالا و پایین میبرم، طوری که گویی در حال خواندنِ خط بریل روی پوستم هستم، تا اینکه به خودم میآیم و دست نگه میدارم. نباید هیچیک از جنبههای اتفاقی را که باعث ازهمپاشیدگی زندگیام شد، دوست داشته باشم؛ حتی اگر زیر انگشتانم احساس خوبی به من بدهد. اما بحث ظاهرش جداست. انگار همهی نقاط ضعفم برای همهی دنیا به رنگ صورتی به نمایش درآمده باشد. هرچقدر هم که تلاش میکنم با موها و لباسم بپوشانمش، باز هم آنجاست؛ همواره آنجا خواهد بود و همواره اتفاقی را که سبب شد بهترین بخش وجودم از بین برود، یادآوری خواهد کرد.»
منبع: همشهری آنلاینمنبع: آفتاب
کلیدواژه: کتاب تعطیلات نوروزی جای زخم ها آتش سوزی
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت aftabnews.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «آفتاب» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۴۰۰۱۱۱۳۸ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
ادعای دختر کیومرث پوراحمد: «پدرم خودش را نکشت ، میدانست چه بلایی میخواهد سرش بیاید»
چند هفته پیش خواهر کیومرث پوراحمد در فضای مجازی ادعایی مبنی بر قتل برادرش مطرح کرد. روزنامه اعتماد به نقل از دختر کیومرث پور احمد نوشت:«ما مطمئن هستیم و میدانیم پدرم خودکشی نکرده است. پدرم قرار بود برای تدوین فیلم «پرونده باز است» به تهران برگردد و برای آینده برنامه داشت.» اینها بخشی از صحبتهای دختر کیومرث پوراحمد است. او مدعی است پدرشان خودکشی نکرده است... .
دختر کیومرث پوراحمد در مورد روز حادثه میگوید: «پدرم اکثرا هر چند وقت یک بار از شخصی که در شمال میشناخت ویلا اجاره میکرد و به شمال میرفت، چون میخواست بنویسد و خلوت کند. معمولا هم تنها به آنجا میرفت؛ یعنی اولینبار نبود که تنها به شمال رفته بود. قرار بود به تهران برگردد، چون قرارهای مختلف داشت، اما ناگهان آن اتفاق افتاد؛ روز حادثه صاحب ویلا به آنجا رفت و با آن صحنه روبهرو شد و به پلیس اطلاع داد. همه خانواده هر کدام به نوع خودمان بر این موضوع تاکید داریم که پدرمان شمال نرفت که خودش را بکشد.»
همان موقع که پدرم شمال بود با او صحبت کردم و او به من گفت میخواهد به تهران برود تا بخشی از موزیکها و مونتاژ فیلم «پرونده باز است» را تغییر دهد. قرارهای مختلف داشت. به این موضوع نیز در یک استوری که مصادف با چهلم پدرم میشد، اشاره کردم و از تلفنها و پیامهایی که مربوط به همین قرارهای کاری میشد، مطلبی نوشتم. یعنی پدرم برای آینده برنامه داشت حتی قرار بود به زاهدان برود و خواهرش را ببیند. قبل از حادثه با خواهرش و شوهرخواهرش صحبت کرده بود و قرار بود به زاهدان سفر کند.
خلاصه هزار برنامه داشت و با چندین نفر قرار کاری گذاشته بود. کتابهایش در مرحله چاپ بود و قرار بود نشریه مهری که داخل لندن است کتابهای او را به چاپ برساند، اما ناشر نشریه مهری آدم فرصتطلبی بود و ما نمیدانیم پدرم با این آقا قرارداد داشته یا نداشته؟ وکیلی که در ایران میشناختیم، توانست پیگیر این موضوع باشد. به هر حال پدرم باید در چاپ این کتابها سهیم بوده باشد، اما خب دست کسی به ناشر داخل لندن نمیرسد، چون ایران نیست. حتی ما تلفنی با آن ناشر صحبت کردیم و قرار بود قراردادها را برایمان ارسال کند، اما تا الان هیچی برای ما ارسال نکرده است.
غیر از یک کتاب که به چاپ رسید و پدرم آن را در سفری که داشت برای من آورد، گفته بود کتابهای دیگر هم برای چاپ دارد، اما کتابها تمام نشد و مرحله نهایی را رد نکرده بود. پدرم وسواس شدیدی به تمام کارهایش داشت. در هر صورت میخواهم این را بگویم که پدرم کلی پروژه داشت که میخواست آنها را به اتمام برساند. فیلم آخر او یعنی «پرونده باز است»، هم فیلم پدرم هست و هم نیست، چون تهیهکننده برخی سکانسها را حذف کرد و تغییر داد.» دختر کیومرث پوراحمد در مورد ادعای عمه خود در فضای مجازی مبنی بر قتل پدرش نیز میگوید: «عمهام هر چه نوشته درست است، اما در مورد رسیدگی به پرونده و جزییات پرونده فعلا اصلا صحبت نخواهیم کرد تا زمان مناسب آن فرا برسد، اما این را بگویم که پدرم میدانست چه بلایی میخواهد سرش بیاید، ولی اینکه خودش را کشته باشد به هیچوجه درست نیست.» کانال عصر ایران در تلگرام